نویسنده شعر

شعر های زیبا

لبریزم کن از عشق بیکرانت

یاریم ده در شکر و سپاست

نیرویم بخش در حمد و ثنایت

قدرتم ده در عبادت و بندگی و

آرامم کن از بیقراری و بیتابیت

صبری بزرگم ده تا بر همه درد و رنجها غلبه کنم

ژرفای احساساتم از بیکران اقیانوس به بی نهایت کهکشان می رسد

وقتی به اقیانوس همرنگ اسمان می نگرم گویی اسمان و زمین یکی

شده است

آن وقت بغض گریه ها گلویم را میفشارد

قلبم از شوق تو میجوشد

میخروشد

بیشتر از عشـــــــق بر تـــــــو عاشقــــــــــــــم . .

نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:52 توسط منصوره| |

قلب شکسته به انسان قدرت می دهدتابتواندبهتردرک کند.

 

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:51 توسط منصوره| |

گاهی باید دروغ را راست پنداشت

و گاهی راست را دروغ !

بی فریب خوردن ،زندگی سخت است

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:50 توسط منصوره| |

خدایا ...
بدون نوازش های تو ...
میان دست های زندگی ،
مچاله می شویم ...
نوازشت را از ما نگیر ...... !

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:37 توسط منصوره| |

دو کس در قطعه زمینی نزاع می کردند،هر یک می گفت:« از آن من

است.» نزد عیسی ( علیه السلام ) آمدند، عیسی گفت: « زمین چیز

دیگری می گوید. » گفتند: « چه می گوید ؟» گفت:

«
زمین می گوید هر دو از آن منند ! »

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:31 توسط منصوره| |

آسمان روی سرم سنگینی میکند
روزهایم کش امده
هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم
باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم
روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند
چون
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد








نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:15 توسط منصوره| |

عکس هایی زیبا (33 عکس)

رفتم مگو مگو که چرا رفت ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی و ظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود یکباره راز ما
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:12 توسط منصوره| |

خدایا...

دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت!

نزدیک؛

بی خطر،

بخشنده...

نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:56 توسط منصوره| |

نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:42 توسط منصوره| |

سلام

روزی که از کوچه ی احساس دلم میگذری
نرم و آهسته گذر کن …
که دلم
سخت
به احساس دلت
محتاج است …

شاید احساس دلت رنگ جدیدی بدهد
به گل قالی بی جلوه ی این کنج اتاق

شاید ابعاد جدیدی به دلم راه گشود
که نگویم تنگـــست …
که نگویم دلتنــــگ
و بگویم برپاست …
و بگویم مشتاق، پی دیدار شماست …

شاید آسان بشود گفت: " تحمل" و
ببینی لبخند همچنان پابرجاست …
شاید آسان بشود گفت: ســــــــلام

 

 

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:14 توسط منصوره| |

 

 


مدتهاست باران می بارد و کسی از من نپرسید چترت را برده ای؟...

کسی هم نگران سرد بودن دستهایم زیر باران نیست...

راستی !

همهی اینها بهانه ایست که باز هم یادت بیفتم

این روزها کجایی؟

چترت را برده ای؟؟...

 


 


 

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:58 توسط منصوره| |

وای ؛ باران باران

شیشه ی پنجره را بَاران شست.

از دل من اما ،

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

پرمرغان نگاهم را شست.
«حمید مصدق

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:48 توسط منصوره| |

دیشب ی مطلب مهم درباره ضرر های قلیون تو مجله خوندم

خیلی ترسیدم!

بیاین به هم قول بدیم تا آخر عمر

دیگه هیچ وقت مجله نخونیم!!!!

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:31 توسط منصوره| |

كالری چیست؟
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
موجودیست بدجنس كه شبها به كمد لباسها حمله كرده و لباسهارا تنگ می‌كند!

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:29 توسط منصوره| |

 

مــادر یعنـی آرامـش
پــدر یعنـی آسایـش
خــدا هرگـز این دو تا رو ازتون نگیـره !!!

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:26 توسط منصوره| |

 

از پیــرمـــرد و پیــــرزنــــی پـــرسیـــدنـــد

شمـــا چطـور 60 ســال بــا هــم زندگـــی کــردیــد

گفتنــد مــا مربــوط به نسلـی هستیــم کــه

وقتـــی چیــزی خــراب میشــد تعمیـــرش میکــردیــم نــه تعــویضـــش ... !!!!

 

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:21 توسط منصوره| |

 

تقدیم به مادر عزیزم

جز تو،گر گیرم کسی یارم شود

کی تو چو بی باک غمخوارم شود

ما همه جوییم یار مهربان

کی شود یاری که چون مادر شود

هر که می خواهد بفهمد عشق تو

هیچ راهی نیست مگر مادر شود

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:2 توسط منصوره| |

 

فرهنگ لغت ها

نیاز به ویرایش دارند

برای معنی دلتنگی

احتیاج به اینهمه کلمه نیست

دلتنگی یعنی تو....

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:14 توسط منصوره| |

شیشه ای میشکند

یک نفر می پرسد

که چرا

شیشه شکست؟

یک نفر میگوید:

شاید این رفع بلاست

دیگری می پرسد

شیشه پنجره را باد شکست؟

دل من سخت شکست

هیچ کس هیچ نگفت

غصه ام را نشنید

از خودم می پرسم

ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:2 توسط منصوره| |

چند سال پیش وقتی که ترکم می کردی

گفتی که از یاد ببرم هر آنچه بینمان بود

من نیز اسمت را بر درو دیوار نوشت ام

تا خاطرم باشد که باید...

فراموشت کنم!!!

 

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:46 توسط منصوره| |


Power By: LoxBlog.Com